دیشب انگار کسی در بدنم جان میداد
نیم دیگر به خودش وعده درمان میداد
یاد تو گرچه طبیبانه به بالینم بود
حس قلبم خبر از دوری و هجران می داد
جان من دشمن من بود و گرفتار شدم
نیم من حکم ابد در پی زندان می داد
من غریبانه نشستم به تو اصرار کنم
و خدا کاش به من گریه پنهان میداد
عاقبت رفتی و لبخند تو در وقت وداع
طعم عشقی دگر و سستی پیمان می داد
((مهتاب قوام زاده))
👇👇👇
برچسب ها: مهتاب قوام زاده , اشعار مهتاب قوام زاده , غزلسرا , شعر طعم عشق
تاريخ : شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ | 17:27 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.