تولدی وسط بمب و موشک و ترکش
تجاوزی به زنی پاکدامن و سرکش
به جسم او که نه تنها به روح او هم... بنگ
نگاه میکند از دورها به آرامش
تولدی به مساوات قطع عضو بدن
به شکل عادت هر ماه مردن یک زن
به بدترین روش ممکن این تولد هم
لزج شد و وسط بوسههای من با من...
لزج شد و وسط بوسهای که پسمیداد
و گفت در بغلم باش، هر چه باداباد
به وقت جشن تولد دو شمعِ آبشده
یکی که فوت شد و روی آن یکی افتاد
یکی که روی لبش خنده بود مقداری
که خواست رد شود از قسمت خودآزاری
قطار شهری ذهنش قراضه بود ولی
سوار شد که بپرسد بلیط هم داری؟!
بلیط پاره به درد خودش فقط میخورد
شبیه روز تولد که روش خط میخورد
از آن زمان که به دنیای خستهاش آمد
همیشه کیک هلو را که از وسط میخورد
به کیک خورده شده اتهام هم، زدهاند
که گفته بود کسی تخم مرغ کم زدهاند
چه گفتگوی عجیبی میان مهمانهاست
برای کشتن من توی کیک سم زدهاند؟
من از زمان تولد به بعدِ خود مردم
به جای من همهجا را فقط سکوت کنید
به جای کیک تولد دو شمع روشن را
به روی سنگ مزارم همیشه فوت کنید...
((باران محمدی))
👇👇👇
برچسب ها: شاعرانه باران محمدی , باران محمدی , اشعار باران محمدی , شعر خوانی باران محمدی
.: Weblog Themes By Pichak :.