
چگونه میشود که یک پاییز،
سیوچند سال طول میکشد؟
و یک درخت آنقدر جانسخت میشود
که سیوچند سال برگهایش را
میریزد و تمام نمیشود؟
چگونه میشود که مردی یکبار میرود
امّا رفتنش اینهمه سال کش میآید؟
و چگونه میشود که یکنفر
آنقدر از دوریِ تو رنج میکشد و دوام میآورد،
که ناچار میشوند نامش را بگذارند
«زن»؟
رفتنت،
رفتنت!
مادر بیرحمی بود که مرا بههیأتِ یک زن تنها زایید،
و بعد رهایم کرد و رفت،
خودم بزرگ شوم و برای خودم اشک بریزم،
چون پاییزی غمگین،
که عمری است برگ میریزد...
((نسيم لطفى))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: نسیم لطفی , اشعار نسیم لطفی , شعر ناب , شعرکده
.: Weblog Themes By Pichak :.

























