فکر تو عایق سرمای من است
فکر کردم به صمیمیت تو ، گرم شدم
خنده کن ، خنده که با خندهی تو
آفتاب از ته دل میخندد
شرم در چهرهی من داشت شقایق میکاشت
سفره انداخته بودیم و کنارش باهم
دوستی میخوردیم
حرف تو سنگ بزرگی جلوی پای زمستان انداخت
باز هم حرف بزن
((عمران صلاحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: عمران صلاحی , اشعار عمران صلاحی , گروه شعر , گروه شعر در تلگرام
تاريخ : چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۰ | 3:15 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.