
در درياچه آبي وقتي ماهي مي گرفتم،
ماهي نقره اي زيبايي به قلابم افتاد.
به من گفت: مرا آزاد كن تا آرزويت را برآورده كنم.
مي خواهي شاه كشوري شوي، قصر پر از طلا مي خواهي ؟
گفتم: باشه.
بعد ولش كردم توي دريا، او شناكنان دور شد
و به سادگي ام خنديد و آرزوهايم را توي گوش دريا پچ پچ كرد.
امروز همان ماهي را دوباره گرفتم.
آن ماهي زيبا و نقره اي را باز هم به من قول داد،
اگر آزادش كنم ...
من به يكي از آرزوهايم رسيدم.
چقدر ماهي خوشمزه اي بود !!!
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر ماهی
اگه میخوای زنم بشی
بایس این کارا رُ بکنی:
بایس یاد بگیری چهجوری خوراک مرغ خوشمزه بپزی
سوراخای جورابامُ بدوزی
کاری نکنی عصبانی بشم
یه راه واسه خاروندن پُشتم پیدا کنی
کفشامُ همیشه تمیزُ برّاق نگه داری
وقتی خوابم برگای رو چمنُ با چنگک برداری
وقتی برف میاد بُلن شی سَرِ راهمُ پارو کنی
وقتی حرف میزنم جیکت درنیاد
وقتی ...
هِی!
کجا داری درمیری؟
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه
این روزا زیاد برف نمیاد؟
شیب پلّهها بیشتر نشده؟
شهرا خیلی عوض شدن!
جوونا بیخیالن !
روزنامهها دم به دم آب میرن!
رفقام آروم حرف میزنن،
اون قدر آروم که نمی شنفم چی میگن!
جُکا مث قدیم خنده دار نیستن!
دخترا نصف سابق خوشگلن!
امروز تو پارک یه مرد بهم گفت:
پدربزرگ!
دلواپس شهرت نیستم!
دخترا رُ هنوز تو لباسای سادهی قدیمی میبینم!
عاشق نوازشم!
خیلی طول میدم تا از پلّه بالا برم!
دیگه چوبخطم پُر شده!
ساختمونایی که درست شدنشونُ دیدمُ
دارن خراب میکنن!
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر برف , شعر جهان
عموم گفت:چهجوری میری مدرسه؟
گفتم:با اتوبوس!
عموم خندیدُ گفت:هه! وقتی همسن تو بودم
دَه کیلومتر راهُ تا مدرسه پیاده میرفتم!
عموم گفت:چه قدر بارُ میتونی بُلن کنی؟
گفتم:قدِ یه گونی گندم!
عموم خندیدُ گفت:هه! وقتی همسنِ تو بودم
یه گاریُ تنهایی میکشیدمُ یه گوساله رُ بُلند میکردم!
عموم گفت:تا حالا چنبار دعوا کردی؟
گفتم: دوبار! هر دوبارشام کتک خوردم!
عموم گفت:هه! وقتی همسن تو بودم،
هَر روز دعوا میکردمُ هیچ وخت نمیخوردم!
عموم گفت:چند سالته؟
گفتم: نُه سالُ نیم!
عموم بادی به غبغب انداختُ گفت:
هه! وقتی همسن تو بودم دَه سالم بود!!!
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه
از گورخره پرسیدم
توسفیدی و راه راه سیاه داری
یا اینکه سیاهی و راه راه سفید داری؟
گوره خره به جای جواب دادن پرسید:
تو خوبی فقط عادت های بد داری
یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟
ساکتی بعضی وقت ها شیطونی
یا شیطونی بعضی وقت ها ساکت می شی؟
ذاتاً خوشحالی بعضی روزها ناراحتی
یا ذاتاً افسرده ای بعضی روزها خوشحالی؟
لباس هات تمیزن فقط پیرهنت کثیفه
یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟
و گورخر پرسید و پرسید و پرسید
و پرسید و پرسید، و بعد رفت.
دیگه هیچ وقت از گورخرها
درباره ی راه راهاشون چیزی نمی پرسم
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه , شاعرانه
همیشه یه صدایی میشنوی
که آروم آروم بهت میگه:
این کار درسته و اون کار درست نیس!
نه معلّم،
نه بابا ننه
نه کیشیش
نه رفیق و نه هیچ آدم باکلّه ی دیگه ای
نمیتونه بهت بگه چه کاری درسته و چه کاری غلط!
فقط به اون صدا
فقط به اون صدا گوش بده!
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه
برای اینکه دوستم داشته باشی
هر کاری بگویی می کنم
قیافه ام را عوض می کنم
همان شکلی می شوم که تو می خواهی
اخلاقم را عوض می کنم
همان طوری می شوم یه تو می خواهی
حتی صدایم را عوض می کنم
همان حرف هایی را می زنم که تو می خواهی
اصلاً اسمم را هم عوض می کنم
هر اسمی که می خواهی روی من بگذار
خب حالا دوستم داری ؟
نه ، صبر کن !
لطفاً دوستم نداشته باش
چون حالا آنقدر عوض شده ام
که حتی حال خودم هم از خودم به هم می خورد
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه
هيچ کس مرا دوست ندارد
هيچ کس به من توجه نمی كند
هيچ کس برایم هلو و گلابی نمی خرد
هيچ کس به من شیرینی و نوشابه نمی دهد
هيچ کس به شوخی هایي من نمی خندد
هيچ کس موقع دعوا به من کمک نمی كند
هيچ کس برایم مشق نمی نویسد
هيچ کس دلش برایم تنگ نمی شود
هيچ کس برایم گریه نمی كند
هيچ کس نمی داند که چه بچه ی خوبی هستم
اگر كسی از من بپرسد که بهترین دوستم کیست
توی چشمش نگاه می کنم و می گویم : هيچ کس
ولی امشب خیلی ترسیدم
آخه بلند شدم دیدم هیچ
بلند صدا کردم اما هیچ کس جواب نداد
در تاریکی كه هيچ کس تحمل نمی کنه
بلند شدم و به همه جای خونه سر زدم
اما هر جایی که نگاه کردم یک نفر را دیدم
و آنقدر گشتم یه خسته شدم
حالا که صبح نزدیکه
ترسی ندارم
چون هیچ کس نرفته !
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه
از وقتی که عاشق شدم
فرصت بیشتری پیدا کردم برای این که پرواز کنم
فرصت بیشتری برای این که پرواز کنم و بعد زمین بخورم
و این عالی است
هر کسی شانس پرواز کردن و به زمین خوردن را ندارد
تو این شانس رو به من بخشیدی
متشکرم
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه , شاعرانه

جورج گفت « خدا کوتاه قده و چاق»
نیک گفت «نه بلنده و لاغر»
لن گفت «ریش داره سفید و بلند»
جان گفت «نه خیر صورتش رو اصلاح کرده»
ویل گفت «سیاهه» باب گفت «سفیده»
رودنا گفت «زنه»
من لبخندی زدم اما اصلن نگفتم که
خدا برام عکس امضاء شده اش رو فرستاده ...
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: شل سیلور استاین , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه , شاعرانه
نمی خواهم بجنگم
تو را می خواهم
تنگ در آغوش گیرم
نمی خواهم بجنگم
می خواهم بازی دیگری کنم
که در آن
به جای جنگیدن
همدیگر را در آغوش می فشارند
و می توان غلتان
بر قالیچه ئی خندید
و می توان هم را بوسید
و بغل زد
آن جایی که انگار
همه پیروزند .
((شل سیلور استاین))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , شعر کوتاه , اشعار شل سیلور استاین
.: Weblog Themes By Pichak :.

























