
کی دانستم که بیخطا برگردی؟
برگشتی و خون مستمندان خوردی
بالله اگر آنکه خط کشتن دارد
آن جور پسندد که تو بیخط کردی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

-
ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی
سرمست هوی و پایبند هوسی
ترسم که به یاران عزیزت نرسی
کز دست و زبان خویشتن در قفسی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

-
در وهم نیاید که چه شیرین دهنی
اینست که دور از لب و دندان منی
ما را به سرای پادشاهان ره نیست
تو خیمه به پهلوی گدایان نزنی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

نونیست کشیده عارض موزونش
وآن خال معنبر نقطی بر نونش
نی خود دهنش چرا نگویم نقطیست
خط دایرهای کشیده پیرامونش
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

سرم بر سینه ی یار است ، از عالم چه می خواهم ؟
به چنگم زلف دلدار است ، از عالم چه می خواهم ؟
تو را میخواستم ، افتاده ای چون گل ببالینم
فراغم از گل و خار است ، از عالم چه می خواهم ؟
تو بودی آنکه من میخواستم روزی مرا خواهد
دگر کی با کسم کار است ، از عالم چه می خواهم ؟
مرا پیمانه عمری بود خالی از می عشرت
کنون این جام سرشار است ، از عالم چه می خواهم ؟
بیا بر چشم بیخوابم نشین ، گل گوی و گل بشنو
تو یارم شو ، خدا یار است ، از عالم چه می خواهم ؟
اگر نالیده بودم حالیا از بخت می بالم
وز آنم شکر بسیار است ، از عالم چه می خواهم ؟
دلم رنجور حرمان بود و جانم خسته ی هجران
طبیب اکنون پرستار است ، از عالم چه می خواهم ؟
نمیکردم گمان روزی شود بیدار بخت من
کنون این خفته بیدار است ، از عالم چه می خواهم ؟
مرا طبعی است چون دریا و دریائی است گوهر زا
چه باک از سهل و دشوار است ، از عالم چه می خواهم ؟
نگارم می نویسد ، مستم و تب کرده شوقم
سرم بر سینه ی یار است ، از عالم چه می خواهم ؟
((عماد خراسانی))
برچسب ها: عماد خراسانی , غزلسرا , غزل معاصر , شعر یار

گر دست دهد دولت ایام وصال
ور سر برود در سر سودای محال
یک بوسه برین نیمه خالی دهمش
از رویش و یک بوسه بران نیمهٔ خال
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

ما پراکندگان مجموعیم
یار ما غایب است و در نظر است
((سعدی))
👇👇👇
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا
بود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب ...
((هاتف اصفهاني))
👇👇👇
برچسب ها: هاتف اصفهاني , اشعار هاتف اصفهاني , تک بیت , شعر شب

ای یار
روزی اگر ببینم که آمدهای
از دوردستها
بسان فاختهای خسته
با زیباییِ بیپایانی در چشمهایت
و بهاری در گیسوانت
روزی اگر ببینم که آمدهای
با نسیمی فرحبخش و خنک در خندهات
و دستهایت
همچنان بهمانندِ گذشته زیبا
تمامی درهایی که لمسشان کردهای
میشکوفند
روزی اگر ببینم که آمدهای
با حسرت بیانتهایِ تو
که در وجودم جاریست
به ناگهان که بیچاره و مبهوت ماندهام
ستارهها از آسمان
بر دلم میریزند
روزی اگر ببینم که آمدهای
نه در چهرهات سایهای
و نه در زبانت ملامتی
غبار پایپوشهایت را بر چشمهایم میکشم
و دنیاها از آن من میشود
((یاووز بولنت باکیلر))
مترجم : فرید فرخزاد
👇👇👇
برچسب ها: یاووز بولنت باکیلر , اشعار یاووز بولنت باکیلر , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان

ندیدهام به جهان کشوری چو شهر خیال!
چه عالمیست که پیوسته یار با یار است.
((وحید قزوینی))
برچسب ها: وحید قزوینی , شعر یار , شعر خیال , شعر پاک

آن کیمیا که میطلبی ، یارِ یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست
((پروین اعتصامی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: پروین اعتصامی , اشعار پروین اعتصامی , شاعرانه پروین اعتصامی , شعر یار

آه. ای یار! ای یار!
دو بار تکرار، بس است
که سومین، هوای بهاریست.
آندم که از آسمان سبز
ایکار، سقوط میکند،
جام نرگس، پرباران است
و در آن ــ ببین! ــ ایکاری کوچکتر
عروج میکند؟
((بیژن الهی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: بیژن الهی , شعر عاشقانه , شعر یار , شعر بهار

دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سال هاست هیچ نمی آورم به یاد
بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد
من داستان آن گل سرخم که عاقبت
دلسوزی نسیم سرش را به باد داد
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد
((فاضل نظری))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: فاضل نظری , اشعار فاضل نظری , غزلسرا , شعر یار

تصورر کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت
شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن
نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت
مزن تیر خطا! آرام بنشین و مگیر از خود
تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت
همیشه رود با خود میوه ی غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت
به مرگی آسمانی فکر کن! محکم قدم بردار
به حلق آویز، داری را که از دست تو خواهد رفت
((فاضل نظری))
برچسب ها: فاضل نظری , اشعار فاضل نظری , غزلسرا , شعر یار
.: Weblog Themes By Pichak :.


























