
به آدمک عاشقی فکر کن !
که دل دارد
نفس می کشد
و ساعت هاست برای دیدن تو
اسیر سرمای سخت
پشت درِ خانه ات منتظر مانده
و آنقدر با برف یکی شده
که کودک همسایه
- با لبخندی بر لب -
بی آنکه دستانش
حتا اندکی برای ساختن اش یخ زده باشد ،
رویای داشتن اش را در سر می پروراند
آن سوی شیشه های بخار گرفته
به آدمک عاشقی
که من بودم ...
((سیاوش خاکسار))
برچسب ها: سیاوش خاکسار , اشعار سیاوش خاکسار , شعر سپید , دنیای شعر

آری ...
من سبز می شوم
و ساقه هایم تکثیرِ فصل تازه ایست
گل می دهم
و گلبرگ هایم لبخند های شاعریست
نشسته بر بال ابرها ،
دست تکان می دهد ...
((سیاوش خاکسار))
برچسب ها: سیاوش خاکسار , اشعار سیاوش خاکسار , شعر سپید , دنیای شعر

هیچ شعری
کوتاه تر از عمر من نیست
اگر تو بی خبر بروی ...
((سیاوش خاکسار))
برچسب ها: سیاوش خاکسار , اشعار سیاوش خاکسار , شعر کوتاه , شعر ناب

می روم
و کبوترانم را
با خود می برم
آسمان تو
جای امنی برای پرواز نیست...
((سیاوش خاکسار))
برچسب ها: سیاوش خاکسار , اشعار سیاوش خاکسار , شعر کوتاه , شعر ناب
پاییز
آرام
آرام
قد مى کشد
اما هنوز
بوى بهار مى آید
از کوچه اى
که تو در آن
مرا بوسیدى.
((سیاوش خاکسار))
برچسب ها: سیاوش خاکسار , شعر بوسه , شعر عاشقانه , شعر کوتاه
.: Weblog Themes By Pichak :.
























