
مثل گيسويي که باد آن را پريشان مي کند
هر دلي را روزگاري عشق ويران مي کند
ناگهان مي آيد و در سينه مي لرزد دلم
هرچه جز ياد تو را با خاک يکسان مي کند
با من از اين هم دلت بي اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِي پشيمان مي کند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت کِش است
هرکسي او را به زخمي تازه مهمان مي کند
اشک مي فهمد غمِ افتاده اي مثل مرا
چشم تو از اين خيانت ها فراوان مي کند
عاشقان در زندگي دنبال مرهم نيستند
دردِ بي درمانشان را درد درمان مي کند...
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , کانال اشعار مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , شعرکده

-
شبیه باد، همیشه غریب و بی وطن است
چقدر خسته و تنها، چقدر مثل من است
کتاب قصّه، پر از شرح بی وفایی اوست
اگر چه او همه ی عمر، فکر ما شدن است
چه فرق می کند عذرا و لیلی و شیرین؟
که او حکایت یک روح در هزار تن است
قرار نیست، معمای ساده ای باشد
کمی شبیه شما و کمی شبیه من است
کسی که کار جهان لنگ می زند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست، زن است
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , بیوگرافی مژگان عباسلو

به آن رود
که در بی سرانجامیِ خویش جاری ست،
به این باد
که از هرچه جز خود فراری ست،
در این زندگی
سهمِ ما بیقراری ست...
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , شعر رود , شعر بی قراری , اشعار مژگان عباسلو

زندگی،
عکس ماهی نشان داد.
دست تقدیر،
هرکجا برکهای دید
سنگهایی شبیه مرا
دانه دانه
به بادِ فنا داد...
((مژگان عباسلو))
-
👇👇👇
برچسب ها: مژگان عباسلو , کانال مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , شعر کوتاه

بچه که بودم
نهنگ تنها
یک اسم بزرگ بود
که در کتابهای کوچک علوم
زندگی میکرد
بزرگ شدهام
و نهنگ
تنهایی من است
که سالهاست ساحلی
برای خودکشی پیدا نمیکند.
-
((مژگان عباسلو))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: مژگان عباسلو , کانال اشعار مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , شعرکده

به تو نزدیکم
مثل خانهای کنار رود،
به من نزدیکی
مثل سیل
به خانههای کنار رود…
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , شعر رود , اشعار مژگان عباسلو , عکس نوشته های زیبا

خستهام
از زمین و از زمان؛
مرا
۷ ِ کوچکی بکش
در آسمان...
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , کانال اشعار مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , شعرکده

صبــح زود،
ایــن منــم!
پــرنــده ای در آسمــان رهــا شــده!
دام و دانــه ات کجــاســت؟!
-
((مژگان عباسلو))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: مژگان عباسلو , شعر صبح , اشعار مژگان عباسلو , شعر پرنده

ﺩل بسته ﺍﻡ ﺑﻪ ﻏﻢ، ﮐﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﯾﺎ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺪهﺳﺖ ﻭ ﯾﺎ ﺯﻭﺩ ﺭفته اﺳﺖ
((مژگان عباسلو))
-
👇👇👇
برچسب ها: مژگان عباسلو , تک بیت تنهایی , شعر دلتنگی , اشعار مژگان عباسلو

دل، ماهی خستهای که در تور افتاد
در چاه عجب نیست اگر کور افتاد
از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟
بر زخم چه جز بخیهی ناجور افتاد؟
از اصل خودش دور شد و بالا رفت
این بود که فوّارهی مغرور افتاد
بسیار به غیر او دلم شد نزدیک
تا از غم عشق او کمی دور افتاد
بسیار به صخرهها سرش را دریا
کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟!
من با غم او از خود او دوستترم
او با غم من از خود من دور افتاد
((مژگان عباسلو))
👇👇👇
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

اگر ماه بودی ،
تو را از لبِ برکهها
اگر آه بودی ،
تو را از دلِ سینهها
اگر راه بودی ،
تو را از کفِ خیلِ واماندهها ...
تو اما نه ماه ی
نه آهی
نه راهی
فقط گاهگاهی
فقط
گاهگاهی
فقط
گاه گاه ...
((مژگان عباسلو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

گفت خداحافظ
و مرا بوسید،
گلی
در آستانه ی پاییز شکفت...
((مژگان عباسلو))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

به شوق آنکه پس از سالها صدف بشوم
مرا گذاشته ای در خودم تلف بشوم ؟
که دختران جنوبی مرا به نخ بکشند
برای گردن رقاصه ها به صف بشوم ؟
طلوع پشت غروب و غروب پشت طلوع ...
نخواه یک زن تنهای بی هدف بشوم
اگر چه سمت تو دریا همیشه طوفانی است
بگو برای تو با موج ها طرف بشوم !
تو شهر عشق منی ! در تو ساکنم ای خوب !
نخواه غرق سکون خودم تلف بشوم
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

حالا که آمدهای
از گذشته نپرس
در روز آفتابی
از برف سنگین شب قبل
چه میماند؟
((مژگان عباسلو))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

دل به دریا زدنت گرچه تماشا دارد
تو نباشی چه تماشا لب دریا دارد؟
بویی از پیرهنت نیز به من بازنگشت
این چه تقدیر غریبیست زلیخا دارد؟
آب در دیده و آتش به دلم، غیر از من
آنچه خوبان همه دارند که یکجا دارد؟
من تو را سیر ندیدم که گذشتی از من
با نگاه تو نگاهم چه سخنها دارد
سیبِ از شاخه جدا گشتهی من! بعد از تو
مرگ بر جاذبهای باد که دنیا دارد
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

گفتی دلت شبیه من از این جهان گرفت
اینجا که عقل عاطفه را داد و نان گرفت
من دست دوستی به تو امروز میدهم
فردا ولی...اگر...دلت از دوستان گرفت؟
بر شانهی تو تکیه زدم گیرم این بهار
پاییز از پرنده اگر آشیان گرفت؟
غمهای عالم است و جگرخون و وقتتنگ
آن غنچهام که خندهاش از باغبان گرفت
این از جفای زندگی، آن از وفای مرگ
ای عشق، همتی! که دل از این و آن گرفت
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

دورهات کردند آدمها و تنهاتر شدی
دورهات کردند غمها و شکیباتر شدی
یادگار دوستان را دشمنان خط میزنند
تکدرخت باغ! با اینهاست زیباتر شدی
شوکران گفتند در پیدا و در پنهان شراب
هرچه تهمت بیشتر خوردی مبرّاتر شدی
هرچهپیداکردمت ایدوست! پنهانتر شدی
هرچه پنهانکردمت ایعشق! پیداتر شدی
((مژگان عباسلو))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

هر روز در سکوت خیابان دوردست
روی ردیف نازکی از سیم مینشست
وقتی کبوتران حرم چرخ میزدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت... میشکست
ابری سپید از سر گلدسته میپرید:
جمع کبوتران خوشآواز خودپرست
آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست
آنها برای حاجتشان بال میزنند
حتا یکی به عشق تو آیا پریدهاست؟
رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصهی کلاغ، کلاغی که سخت مست...
ابر سپید چرخ زد و تکهپاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست
باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
تنها کلاغ روی همان ارتفاع پست،
آهسته گفت: من که کبوتر نمیشوم
اما دلم به دیدن گلدستهات خوشست
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , غزلسرا , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

هر که در عشق سر از قله برارد هنر است
همه تا دامنه ی کوه تحمل دارند
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , کانال اشعار مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , تک بیت
حالا که آمده ای
از گذشته نپرس
در روز آفتابی،
از برف سنگین شبِ قبل
چه می مانَد؟ !
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , کانال اشعار مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , شعرکده
شب است بی تو در این کوچههای بارانی
و پلک پنجـــرهای در تـب پـــریدن نیست
حســود نیستـــم اما خـــودت ببین حتی
چـراغ خانهی مهتاب بی تو روشن نیست
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , شعر کوتاه , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

من رام تو بودم که رمیدم، که رماندی
صیاد قسم خوردهی من! دیر چکاندی...
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , شعر کوتاه , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد
گلبته هایش داغ نامحسوس دارد
من دیده ام در تب می افتد ماه در حوض
ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد
باور کنید آقا اجازه! دست من نیست
این عشق تنها با جنون تکمیل می شد
از برف شبهای زمستانی بپرسید
وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد
سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار
مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد
تا من به چشمت ماه پیشانی بیایم
قلب تو را مانند بمب ساعتی کرد
از روستاهای خیالی می گذشتیم
آنجا زنی با خاطراتش شال می بافت
با بافه ای از جنس رویاهای رنگین
هر شب برای یک مسافر فال می بافت
تب کرده ام، هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی!
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم! روبراهی؟
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , غزلسرا , شعر ناب

دریا
جایی ست که باید از غرق شدن در آن بترسی
آبی باشد در شمال ایران
یا قهوهای در چشمهای یک زن.
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , شعر دریا , شعر کوتاه

نقش مهمی در این نمایش نامه ندارم:
قرار است
او
در یک کافه ی کوچک
آن طرف میز بنشیند
و من
این طرف میز
نباشم.
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , شعر کوتاه , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب

شبیه باد همیشه غریب و بی وطن است
چقدر خسته و تنها، چقدر مثل من است
کتاب قصه پر از شرح بی وفایی اوست
اگرچه او همه ی عمر فکر ما شدن است
چه فرق می کند عذرا و لیلی و شیرین؟
که او حکایت یک روح در هزار تَن است
قرار نیست معمای ساده ای باشد :
کمی شبیه شما و کمی شبیه من است
کسی که کار جهان لنگ می زند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست؛ زن است
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , غزلسرا , شعر ناب
.jpg)
رفتنت
حفره ای در من ایجاد خواهد کرد
که تابستان و زمستان
از آن سوز میآید؛
با اینهمه آغوشت را بردار و برو
هرجای دنیا را که خواستی گرم کن !
پرندگانی هستند
که ترجیح می دهند
پای عشقی که ریشه دارد
از سرما یخ بزنند.
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , شعر کوتاه , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب
من پریشانم که راه خانه را گم کرده ام
من پریـــ … یا نه ، پس از تو شانه را گم کرده ام
میگذاری دام پشت دام و من در این قفس
آنقدر ماندم که طعم دانه را گم کرده ام
شمعم اما در خودم خاموش از بس بوده ام
اشتیاق صحبت پروانه را گم کرده ام
آشنا با هیچ کس جز تو نبودم ، ناگزیر
رفته ام هرجا ، دلی بیگانه را گم کرده ام
عاقلی کو تا بترساند مرا از عشق تو ؟
من شمار این همه دیوانه را گم کرده ام
((مژگان عباسلو))
برچسب ها: مژگان عباسلو , اشعار مژگان عباسلو , شعر ناب , شاعرانه
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.



























