
هوا ابـر است و طوفانــی من از پرواز دلگیــرم
رسیـدم آخر راهــی که از آغاز دلگیــرم
تمام آسمان تسخیر کرکس های منفور است
کبوتر هستم و از دست کفتر باز دلگیــرم
منم قـوی سپیـد موج های آبــی دریا
که از همراه گشتن با کلاغ و غاز دلگیــرم
"فرشتـه" آسمان را دارد و با ماه مــی گردد
من از دست زمیـن و مردم ناساز دلگیــرم
کنون گشتم رها از دست صیادِ کبوترها
من از پرتابِ دردآلودِ تیرانداز دلگیــرم
گرفتـم هرچه فال از حافظِ شیراز ؛ بد آمد
که از هر فال خوبِ حافظ شیراز دلگیــرم
نگو از عشـق ، گوشـم پُـر شــده از قصه های پوچ
که از شعـر و سه تار و شاعـر و آواز دلگیــرم
((فرشته جهانگیر))
برچسب ها: فرشته جهانگیر , غزلسرا , شعر داغ , شعر ناب

زندگی فرصتِ نابی ست که سر می گردد
مثل رودی که به دنبال گذر می گردد
لشکر زردِ خزان می رسد از معبر باد
بخت، از باغِ پُر از خاطره بر می گردد
بدتر از سوختن و غُصهِ سرمای خزان
شاخِ سبزی ست که همدست تبر می گردد
نیست جز بی کسی و بی خبری قسمت او
هر کلاغی که به دنبال خبر می گردد
باغ ویران شده و درد عجیب است ببین
باغبان را که به دنبال ثمـر می گردد
عاشقی مرگ و جنون است و غم و غصه ولی
دل ما باز به دنبال خطـر می گردد
((فرشته جهانگیر))
برچسب ها: فرشته جهانگیر , اشعار فرشته جهانگیر , غزلسرا , کانال غزلسرا در تلگرام
.: Weblog Themes By Pichak :.

























