
آه... کاش هنوز
به بیخبری
قطرهای بودم پاک
از نَمباری
به کوهپایهای
نه در این اقیانوسِ کشاکشِ بیداد
سرگشتهموجِ بیمایه ای...
-
((احمد شاملو))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شعر گرافی غمگین , عکس نوشته تنهایی

من از اینهمه در باد بیتکان ماندن چنان بیدم
که از عقربه در کجای ساعت
و آمدورفت اینهمه هفت خستهام خس ته!
کدام شهر
مسافران را صدا میزند که برگردند کدام راه؟
به قطره آبی که از دست میچکد سوگند!
از تو را میخواهم نمیگریزم
اصلا تو بر تمام نامههایم بنویس مرگ،
من زندگی خواهم کرد!
((علی عبدالرضایی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: علی عبدالرضایی , شعر مرگ , شعر زندگی , عکس نوشته تنهایی

رابطه هم گاهي مثل يك جفت پا به خواب ميرود
زياد كه ثابت باشد،
بي حس مي شود،
تير مي كشد،
اما نگران نباش!
تكانش كه بدهي،
دوباره خون جريان پيدا مي كند!
بيدار مي شود،مثل سابق.
((مجتبی خسروی))
برچسب ها: مجتبی خسروی , اشعار مجتبی خسروی , شعرکده , شعرگرافی

اشکی که به چشمانِ ترت می آید ،
همراهِ غمی در نظرت می آید ،
من از تب و تابِ غصه می ترسیدم!!
از هرچه بترسی به سرت می آید.
((مجید محبعلی))
برچسب ها: مجید محبعلی , اشعار مجید محبعلی , رباعی سرا , شعر گرافی

لحظه ها می گذرد فرصتِ دیدار نشد
پشتِ این پنجره ها کوچه پدیدار نشد
آن شب از چشمِ غزل واره یِ من اشک چکید
تا که چشمانِ تو در پنجره بیدار نشد
بهترین رهگذرِ دیده یِ من یادِ تو بود
هیچکس بی تو حریفِ غمِ رگبار نشد
رسمِ هر خاطره آن است که تکرار شود
زود رفتی و تبِ خاطره تکرار نشد
جایِ لبخندِ تو در هُرمِ نگاهم خالی ست
لحظه ایی غیبتِ چشمانِ تو انکار نشد
نازنین ؛ روحِ غزل وزن ترا می طلبد
بی تو انگیزه یِ این قافیه اظهار نشد.
((مجید محبعلی))
برچسب ها: مجید محبعلی , اشعار مجید محبعلی , غزلسرا , شعر گرافی

شهر
روی دست مرده شورها
باد کرده
و مرگ
میهمان ناخوانده ی خانه هاست
چای می نوشد با لبان دوخته
و از خاطرات خنده دارش
ریسه می روند
چراغ های خانه
((تارا حیدری))
برچسب ها: تارا حیدری , اشعار تارا حیدری , شعر کوتاه , شعر ناب

گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
((فریدون مشیری))
برچسب ها: فریدون مشیری , شعر گرافی , عکس نوشته تنهایی , اشعار فریدون مشیری

گفتی چرا؟ سکوت من اما چرا نداشت
مانند بغض من که شکست و صدا نداشت
ديدم که واژه ها همه در انحصار توست
گشتم تمام حافظه را يک هجا نداشت
می خواستی تمام دلم را بيان کنم
می خواستم ولی نفسم اتکا نداشت
آن گونه مات و مسخ تو بودم که ساعتم
حتی خبر ز کم شدن لحظه ها نداشت
گفتی تمام شد و نشد باورم شود
آخر دلت خبر ز دلم داشت يا نداشت
فرق سکوت و حرف همين است خوب من
حرف تو ته کشيد و سکوت انتها نداشت
((رضوان امام دادی))
برچسب ها: رضوان امام دادی , اشعار رضوان امام دادی , غزلسرا , شعر ناب

برای بوم
رنگی می سازم
کلمات را در آب
حل میکنم
تابلویی بی صدا
ساخته ام
من شاعر کلمات
بی رنگم
((کروب رضایی))
برچسب ها: کروب رضایی , اشعار کروب رضایی , شعر کوتاه , ترانه گرافی

به طنین غمگین قلبم فکر می کنم
که پیکره ی اتاق را
چون تپه ای از دل مشغولی ها
تراشیده
به شهاب سوزناک یک نگاه
که عبور می کند از آسمان سرد پنجره ام
به پیراهنم که زنده است
و احساس میکند درد را
به ماشین ها
که می روند مثل انسان ها
به دیوارها
که از فاصله چیزی نمی دانند
و به شب
که مشغول مردن است
و به گلدان ها
که به خاک تن آنها مشکوکم
تمام شلیک های تاریخ را در ذهنم مرور می کنم
و فرمان های مرگ را
تنم هزار تکه می شود
انگار همه چیز بیراهه می رود
حتی من، حتی تو، حتی ماه
که جای او نباید وسط شب باشد
((امید کوشکی))
برچسب ها: امید کوشکی , اشعار امید کوشکی , شاعرانه آرام , عکس نوشته تنهایی

از عشق نشان من فقط تنهایی ست
تنها نگران من فقط تنهایی ست
نه حوله نه مسواک ، نه ... باید بروم
توی چمدان من فقط تنهایی ست
(جلیل صفربیگی)
برچسب ها: جلیل صفربیگی , اشعار جلیل صفربیگی , عکس نوشته تنهایی , شعر کوتاه

در خوابهای کودکی ام
هر شب طنین سو قطاری
از ایستگاه می گذرد
دنباله ی قطار
انگار هیچ گاه به پایان نمی رسد
انگار
بیش از هزار پنجره دارد
و در تمام پنجره هایش
تنها تویی که دست تکان می دهی
آنگاه
در چارچوب پنجره ها
شب شعله می کشد
با دود گیسوان تو در باد
در امتداد راه مه آلود
در دود
دود
دود ...
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شاعرانه قیصر امین پور , شعر کوتاه
ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان نظاره گر نشسته اید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه
های عاشقانه پاره میکنم
ای ستاره ها اگر بمن مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره میکنم
با دلی که بویی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نشاط
ونغمه و ترانه مرد ؟
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد ؟
جام باده سر نگون و بسترم تهی
سر نهاده ام به روی نامه های او
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دو رویی و جفای
ساکنان خاک
کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها ستاره های خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هر چه که هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا بمن اگر بجز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم
ای ستاره ها که همچو قطره های اشک سربدار
سر بدامن سیاه شب
نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان گشاده اید
رفته است و مهرش از دلم نمیرود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست ؟
ای ستاره ها ستاره ها ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست ؟
((فروغ فرخزاد))
برچسب ها: شعر ای ستاره ها فروغ فرخزاد , شعر گرافی , عکس نوشته تنهایی , اشعار فروغ فرخزاد

راز عشق در اين است
که حس تملک را از خود دور کني
در حقيقت هيچکس نمي تواند مال کسي شود
شريک زندگيت را با طناب نياز ، نبند
گياه هنگامي رشد مي کند
که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کند .
((جي دونالد والترز))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , جي دونالد والترز , اشعار جي دونالد والترز , شعر ناب

نه از مهر ور نه از کین
می نویسم
نه از کفر و نه از دین
می نویسم
دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است
از این می نویسم
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شاعرانه قیصر امین پور , شعر کوتاه

دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است
چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
هر چه جز معشوق باشد پردهٔ بیگانگی است
بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است
غنچه را باد صبا از پوست میآرد برون
بینسیم شوق ، پیراهن دریدن مشکل است
ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد
بی همآوازی نفس از دل کشیدن مشکل است
هر سر موی ترا با زندگی پیوندهاست
با چنین دلبستگی ، از خود بریدن مشکل است
در جوانی توبه کن تا از ندامت برخوری
نیست چون دندان ، لب خود را گزیدن مشکل است
تا نگردد جذبهٔ توفیق صائب دستگیر
از گل تعمیر ، پای خود کشیدن مشکل است
((صائب تبریزی))
برچسب ها: اشعار صائب تبریزی , صائب تبریزی , شاعرانه صائب تبریزی , شعر

رنگ چشمان تو
آه ! رنگ چشمان تو
اگر حتی به رنگ ماه نبودند
اگر حتی چونان بادی موافق
در هفته کهربایی ام وجود نمی داشتی
در این لحظه زرد
که خزان از میان تن تاک ها بالا می رود
من نیز
چون تاکی
تکیده بودم
آه ! ای عزیز ترین
وقتی تو هستی
همه چیز هست ، همه چیز
از ماسه ها تا زمان
از درخت تا باران
تا تو هستی
همه چیز هست
تا
من باشم .
((پابلو نرودا))
برچسب ها: شعر ناب , اشعار شاعران خارجی , اشعار پابلو نرودا , شاعرانه

نه از خودم فرار کرده ام
نه از شما
به جستجوي کسي رفته ام که
"مثل هيچ کس نيست"
نگران نباشيديا با او
باز ميگردم
يا او
بازم ميگرداند
تا مثل شما زندگي کنم .
((محمد علي بهمني))
برچسب ها: عکس نوشته تنهایی , شعر گرافی , اشعار محمد علي بهمني , شاعرانه محمد علي بهمني

وقتي من و تو را به خاک بسپارند
هر دو سرد و بي حس
و چهره هامان پوشيده در نقاب
روگرفته از هم
چقدر تنها خواهيم بود
چه کنيم ؟
به راستي چه بايد بکنيم
تو بي من ؟
و من بي تو ؟
نمي توانم تاب بياورم
که تو قبل از من بميري
و نه مي توانم اشکهاي تو را به خاطر مرگ خويش مجسم کنم
ما چه تنهاييم
چه مي توان کرد
تا يک تن شويم ؟
تو و من
و من با تو ؟
((هارولد مونرو))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , اشعار هارولد مونرو , شعر گرافی , عکس نوشته تنهایی

ز دستم بر نميخيزد که يک دم بي تو بنشينم
بجز رويت نميخواهم که روي هيچ کس بينم
من اول روز دانستم که با شيرين درافتادم
که چون فرهاد بايد شست دست از جان شيرينم
تو را من دوست ميدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دينم
و گر شمشير برگيري سپر پيشت بيندازم
که بي شمشير خود کشتي به ساعدهاي سيمينم
برآي اي صبح مشتاقان اگر نزديک روز آمد
که بگرفت اين شب يلدا ملال از ماه و پروينم
ز اول هستي آوردم قفاي نيستي خوردم
کنون اميد بخشايش هميدارم که مسکينم
دلي چون شمع ميبايد که بر جانم ببخشايد
که جز وي کس نميبينم که ميسوزد به بالينم
تو همچون گل ز خنديدن لبت با هم نميآيد
روا داري که من بلبل چو بوتيمار بنشينم
رقيب انگشت ميخايد که سعدي چشم بر هم نه
مترس اي باغبان از گل که ميبينم نميچينم
((سعدي))
برچسب ها: اشعار سعدي , شعر ناب , شعر گرافی سپیدار , شاعرانه سعدي

خانه ات سرد است ؟
خورشيدي در پاکت مي گذارم
و برايت پست مي کنم
ستاره ي کوچکي در کلمه اي بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیارتاريکم
((منوچهر آتشي))
برچسب ها: اشعار منوچهر آتشي , شعر کوتاه , شعر ناب , شعر گرافی

رو ترش کردی مگر دی ، بادهات گیرا نبود
ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود
یا به قاصد رو ترش کردی ز بیم چشم بد
بر کدامین یوسف از چشم بدان غوغا نبود
چشم بد خستش ولیکن عاقبت محمود بود
چشم بد با حفظ حق جز باطل و سودا نبود
هین مترس از چشم بد وان ماه را پنهان مکن
آن مه نادر که او در خانه جوزا نبود
در دل مردان شیرین جمله تلخیهای عشق
جز شراب و جز کباب و شکر و حلوا نبود
این شراب و نقل و حلوا هم خیال احولست
اندر آن دریای بیپایان بجز دریا نبود
یک زمان گرمی به کاری یک زمان سردی در آن
جز به فرمان حق این گرما و این سرما نبود
هین خمش کن در خموشی نعره میزن روح وار
تو کی دیدی زین خموشان کو به جان گویا نبود
((مولانا))
برچسب ها: اشعار مولانا , شعر ناب , شعر گرافی سپیدار , عکس نوشته تنهایی

ديدن روي تو ظلم است و نديدن مشکل است
چيدن اين گل گناه است و نچيدن مشکل است
هر چه جز معشوق باشد پردهي بيگانگي است
بوي يوسف را ز پيراهن شنيدن مشکل است
غنچه را باد صبا از پوست ميآرد برون
بينسيم شوق ، پيراهن دريدن مشکل است
ماتم فرهاد کوه بيستون را سرمه داد
بي همآوازي نفس از دل کشيدن مشکل است
هر سر موي ترا با زندگي پيوندهاست
با چنين دلبستگي ، از خود بريدن مشکل است
در جواني توبه کن تا از ندامت برخوري
نيست چون دندان ، لب خود را گزيدن مشکل است
تا نگردد جذبهي توفيق صائب دستگير
از گل تعمير ، پاي خود کشيدن مشکل است
((صائب تبريزي))
برچسب ها: اشعار صائب تبريزي , شاعرانه , شعر ناب , زیباترین اشعار عاشقانه

مي خواهم دوباره به دنيا بيايم
بيرون در ، تو منتظرم بوده باشي
و بي آنکه کسي بفهمد
جاي بيداري و خواب را
به رسم خودمان درآريم
چه بود بيداري
که زندگي اش نام کرده بودند
((شمس لنگرودي))
برچسب ها: اشعار شمس لنگرودي , شعر کوتاه , شعر ناب , شعر دلتنگی
فرصتی بخواهید
تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه
شانه بزنید
فرصتی بخواهید
که مخفی ترین نام خود را
که خون شما را صورتی می کند
از رود بزرگ بپرسید
به نام آن اسب
به نام آن بیابان
شما فرصت دارید
تا چیدن گندم ها
تا زرد شدن کامل گندم ها
عاشق شوید
فقط روزهای کودکی رابرای یکدیگر
نگویید
گندم ها زرد شدند
گندم ها چیده شدند
نان گرم آماده است
ولی
شما کنار بوته های زرد ذرت باشید
آب را در کوزه بریزید
کوزه را کنار تنها بوته ی گل سرخ
بگذارید
ما
شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ
دوست داریم
((احمد رضا احمدی))
برچسب ها: اشعار احمد رضا احمدی , شعر گریه , شعر کوتاه دلتنگی , عکس نوشته تنهایی
الا ای لعبت ساقی ز می پر کن مرا جامی
که پیدا نیست کارم را درین گیتی سرانجامی
کنون چون توبه بشکستم به خلوت با تو بنشستم
ز می باید که در دستم نهی هر ساعتی جامی
... نباید خورد چندین غم بباید زیستن خرم
که از ما اندرین عالم نخواهد ماند جز نامی
همی خور بادهٔ صافی ز غم آن به که کم لافی
که هرگز عالم جافی نگیرد با کس آرامی
منه بر خط گردون سر ز عمر خویش بر خور
که عمرت را ازین خوشتر نخواهد بود ایامی
چرا باشی چو غمناکی مدار از مفلسی باکی
که ناگاهان شوی خاکی ندیده از جهان کامی
مترس از کار نابوده مخور اندوه بیهوده
دل از غم دار آسوده به کام خود بزن گامی
ترا دهرست بدخواهی نشسته در کمینگاهی
ز غداری به هر راهی بگسترده ترا دامی
((سنایی غزنوی))
برچسب ها: اشعار سنایی غزنوی , شاعرانه , کلبه شعر , زیباترین شعر ها
نه زمين شناسم
نه آسمانپرداز
گرفتارم
گرفتار چشمهاي تو
يک نگاه به زمين
يک نگاه به زمان
زندگي من از همين گرفتاري شروع ميشود
سبز آبي کبود من
چشمهاي تو
معناي تمام جملههاي ناتمامي ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظهي ديدار
فراموشي گرفتند و از گفتار بازماندند
کاش ميتوانستم اي کاش
خودم را
در چشمهاي تو
حلقآويز کنم
((عباس معروفي))
برچسب ها: اشعار عباس معروفي , شعر گرافی , شعر ناب , عکس نوشته تنهایی
ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را
بر کف ما نه سه باده گردش اجرام را
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را
دام کن بر طرف بام از حلقههای زلف خویش
چون که جان در جام کردی تنگ در کش جام را
کاش کیکاووس پر کن زان سهیل شامیان
زیر خط حکم درکش ملک زال و سام را
چرخ بی آرام را اندر جهان آرام نیست
بند کن در می پرستی چرخ بی آرام را
((سنایی غزنوی))
برچسب ها: اشعار سنایی غزنوی , شاعرانه , کلبه شعر , زیباترین شعر ها
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























